فعالیتهای انسانی در عصر حاضر، کره زمین و عملکردهای طبیعی آن را تحت تأثیر قرار داده است. نه تنها فعالیتهای صنعتی بسیار بزرگ، بلکه نرخ فزاینده فعالیتهای ناسالم انسانی هم علائم هشدار را به کار انداخته اند. حجم دی اکسید کربن در جو زمین در حال افزایش است، دمای کره زمین در حال بالا رفتن است، بخشهای وسیعی از جنگلهای مرطوب و بارانی به طور سالانه در حال محو شدن از سطح کره زمین هستند، تنوع زیستی در حال کاهش است، و سکونت نابسامان انسان بر روی کره زمین با وقوع تغییرات آب و هوایی هر روز دشوارتر میگردد. در زمان نگارش این متن در حدود ۲ میلیارد نفر بر روی کره زمین از تنشهای آبی در رنج هستند، که این رقم در سال ۲۰۱۵ قریب ۴ میلیارد نفر خواهد بود. نشانگان بسیار روشنی از تغییرات سریع و غیرقابل بازگشت آب و هوایی و زیست محیطی وجود دارد که شرایط دشوار و غیرقابل تحمل و نتایج اقتصادی و اجتماعی جدی در پی خواهد داشت.
این موضوع در اوایل سال ۲۰۰۴ توسط گروهی چهار نفری شامل مارگت وال استروم، نماینده اروپا برای محیط زیست، ویل استفان و مدیر برنامه زیست کره استرالیا مطرح شد (Wallstrom 2004). این اتفاق مدت زمان کوتاهی پس از اخطاری مشابه در نشریه Nature (Thomas 2004) ارائه شد که نشان میداد یک چهارم گونههای زیستی به دلیل گرمایش آب و هوایی در نیمه قرن از روی کره زمین محو خواهند شد. حتی نگارندگان تأکید کردند که “… تخمینها نشان میدهد که رشد سریع فناوری و استفاده فراگیر از آن برای کاهش گازهای گلخانه ای و تجزیه کربن موجود در جو به واقعیت بدل خواهد شد.”
در سال ۲۰۰۲ فراخوانی بسیار روشنگری از سوی گروهی از دانشمندان به سرپرستی ماتیس واکرناگل در مقاله نشریه منسوب به آکادمی ملی علوم آمریکا منتشر شد (Wackernagel 2002)، که بیان میداشت “نیازهای روزافزون انسان از دهه ۱۹۸۰ میلادی از توان بازسازی کره زمین فراتر رفته است. این روند هرساله رو به افزایش است، بطوریکه بر اساس نظر Wackernagel سالانه یک درصد به این نرخ افزوده میشود”.
این شواهد نشان میدهند که رشد توسعه اقتصادی انسان در ازای هزینههای گزاف از بین رفتن طبیعت اتفاق میافتد. ما با شتابی روزافزون به سوی فروپاشی سرمایههای زیست محیطی که جوامع انسانی و اقتصاد به آن وابسته هستند، پیش میرویم. ما پایدار زندگی نمیکنیم.
موارد اخطار دیگر نیز قابل ذکر هستند. مسأله پایداری برای اولین بار در کتاب “محدودیتهای رشد ۱۹۷۲” (Meadows 1972) طرح گردید، درست همان سالی که اولین گردهمایی زمین برگزار شد. این کتاب عنوان داشت که طبیعت و محیط زیست پیرامون انسان پایان پذیر است، بدین معنا که با توجه به حداکثر ظرفیت، سیستم اقتصاد جهانی نباید به صورت بی انتها رشد یابد. این کتاب بیان میگوید، در عین حال، اگر اقداماتی برای اصلاح جریان کنونی صورت پذیرد سیستم اقتصادی جهان میتواند به سوی حالتی رهسپار گردد که “در آینده خیلی دور” پایدار شود. به دلیل محدودیتهای زیست محیطی در رشد اقتصادی، برآورده ساختن نیازهای اولیه اقشار فرودست بایستی از طریق بازتوزیع ثروت و درآمد از سوی ثروتمندان به نفع فقرا و در راستای برقراری تعادل اقتصادی صورت گیرد.
پیرو آن، در سال ۱۹۸۷، گرو هارلم برانت لند، نخست وزیر نروژ، به عنوان رییس کمیسیون جهانی محیط زیست و توسعه، ایده ای را با عنوان “توسعه پایدار” در کتاب خود “آینده مشترک” ما مطرح ساخت (Brundtland 1987). چیزی که همگان به نام “گزارش برانت لند” میشناسند، توسعه پایدار را اینگونه تعریف میکند:
… حرکت در راستای برآورده ساختن نیازها و آرزوهای انسان عصر حاضر، بدون مسامحه درباره توان بهره برداری آیندگان.
برخلاف نظریه “محدودیتهای رشد”، که بیانگر نیاز به توقف رشد نامحدود است، گزارش برانت لند بیان میدارد که مشکلات فقر و توسعه نیافتگی تنها با استفاده از “عصر نوین رشد که در آن “کشورهای در حال توسعه نقشی مهم در به دست آوردن سودهای کلان دارند” قابل حل است. ملل صنعتی میتوانند و بایستی رشد اقتصادی خود را در سطح ۳-۴ درصد نگاه دارند، و اگر این رشد از طریق بهره کشی کمتر از منابع ماده و انرژی و کاهش فعالیتهای شدید و افزایش بهره وری انجام گیرد احتمالاً از لحاظ زیست محیطی به پایداری میرسند.
منابع:
- Sustainable Population Australia. VII. ISOS Online Conference (2003: Canberra, A.C.T.).